سالهاست که موضوع انسان، خوشبختی و موفقیت او را زمینه مطالعات خود قرار داده ام. هر چه بیشتر در این زمینه کار کرده ام، این واقعیت بیشتر روشن شده است که انسانهای موفق در هر زمینه ای را باید در بین اقلیتی یافت که روش زیست و سبک زندگی خود را به گونه ای متفاوت از اکثریت جامعه یافته اند. برای اثبات این حرف نشانه های زیادی هست که از پرداختن به تمامی آنها برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب خودداری می کنم. اما کوتاه به سه نمونه از سه حوزه مختلف (روانشناسی، دین و اقتصاد)می پردازم.
مازلو روانشناس صاحب سبک که موضوع نیاز در انسان را زمینه مطالعات خود قرار داده و هرم نیازهای انسان را طبقه بندی کرده است، انسانهای سالم که امکان بهرمندی از مواهب زندگی را بیش از دیگران دارند را کسانی معرفی می کند که از سطوح پایین نیازها گذشته و بر نیازشان به خودشکوفایی متمرکز شده اند. هنگامی که میزان خودشکوفایی در آمریکا را پیمایش می کند به این نتیجه می رسد که تنها یک درصد از جامعه آماری مورد مطالعه به خودشکوفایی رسیده اند و الباقی دچار توجه مفرط به سطوح پایین نیازهای خود هستند(فیست، نظریه های شخصیت، ص۳۲۵).
در نصوص دینی کراراً به این نکته اشاره شده است که مؤمنان حقیقی و دین داران دین باور همواره در اقلیت هستند و مردم اکثرا بندگان هوای نفس و طالبان دنیا هستند. تا زمانی که با ابزار دین دنیاشان را بتوانند آباد کنند به عبودیت رغبت دارند و هنگامی که از مصیر عبودیت عمران دنیا برایشان میسر نباشد از آن روی می گردانند(حج/۲۲؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۳؛ سفینه البحار، ج۲، ص۷۱).
محور بحثِ رابرت کیوساکی در کتاب « پدر پولدار، پدر فقیر » این نکته است که «انسان باید پول را به خدمت خود در آورد و نه خودش در خدمت پول باشد». او در سراسر کتابش کوشش می کند فنون این کار را به مخاطبانش بیاموزد. در صفحه ۲۸۵ کتابش بیان می کند که تنها چهار درصد از مردم این توانایی را دارند که پول را به خدمت بگیرند و الباقی مردم برده پول می شوند.
برای این که در هر حوزه ای جزو اقلیت موفق باشیم نکات بسیاری را باید در نظر بگیریم. در ادامه آنچه به نظرم اهمیت بیشتری داشت تقدیم می کنم.
- خودمان و استعدادهایمان را خوب بشناسیم و بدانیم که این شناخت هرگز پایان ندارد و تجربه زندگی همواره جلوه های تازه ای از وجودمان را به ما می نمایاند که شایسته توجه و تجدید نظر هستند.
- اهداف، ارزشها و معنی زندگیمان را به گونه ای انتخاب کنیم که با ویژگی ها و استعدادهایی که ازخود می شناسیم هماهنگی لازم را داشته باشند و با توسعه شناختمان از خودمان به بازبینی آنها اقدام کنیم.
- بدانیم که معنا و ارزشهای زندگیمان همیشه از من اینجا و اکنون اهمیت بیشتری دارند و در مصیر تحقق و پاسداشت آنها باید تلاشگر، بخشنده و ایثارگر باشیم.
- متواضع باشیم و از خودمان توقع زیاد نداشته باشیم و بدانیم موفقیت در حرکتی آهسته و پیوسته میسر می شود.
- به سلامت جسم و جانمان توجه داشته باشیم و باری را بر نداریم که کشش جسمی یا روحی ما در حمل آن همراهیمان نمی کند.
- ضمن این که به اقتضائات محیطی و اجتماعی توجه می کنیم، اجازه ندهیم که این اقتضائات جهت گیری های اساسی زندگی ما را تعیین کنند. اگر در این زمینه نرمشی نشان می دهیم این نرمش کاربردی باشد و نه راهبردی.
- خودمان را از هر چیزی که مانع حرکت ما به سمتِ تحقق معنای زندگی مان است حتی المقدور دور نگه داریم(خصوصا از افکار مزاحم).
- چیزهایی که ما را در مصیر تحقق معنای زندگی کمک می کنند را به زندگی خود جذب کنیم و در پاسداشت و پاکداشت آنها بکوشیم.
- میزان بهبودی خود در مصیر تحقق معنای زندگی را در بازه های زمانی معین بسنجیم و چنانچه بهبودی در مصیر خود مشاهده نمی کنیم، به فکر چاره باشیم.
- نشانه بهبودی، تعادل روانی و رفتاری بیشتر ماست و نیز شادابی و نشاط ما در مصیر پیگیری اهداف و معنای زندگی.
- مهمترین امر تعادل بخش به زندگی ما تعادل بین عقل و احساس و پشتیبانی این دو بخش از یکدیگر است.
- از عجله بپرهیزیم زیرا مهم زود به مقصود رسیدن نیست بلکه مهم بهبودی است.
- متواضع باشیم و از آموختن و مشورت غفلت نکنیم.
- در مصیر موفقیت انعطاف لازم را داشته باشیم و از درسها و تجربه شکستها و اشتباهات برای تصحیح خودمان استفاده کنیم حتی اگر این تصحیح شامل کلیات حیاتمان باشد.
- بدانیم که زندگی و موفقیت همواره با تجربه مرگ و شکست همراه هستند بنابراین باید پذیرای این دو واقعیت در مصیر موفقیت باشیم.
- در عین این که متوجه دیگران هستیم، سهم خود از زندگی را فراموش نکنیم.
- بدانیم که ما قادر به کنترل و به خدمت گرفتن همه چیز نیستیم و همواره عواملی خارج از شناخت و کنترل ما قرار دارند که در صورت بروز باید پذیرای آنها شد و نسبت به ادامه مصیر دل سرد نشد.
دیدگاهی بنویسید