در زمان ارائه یک ایده توسط یک کارآفرین استارتاپی یا کارآفرین درون سازمانی همواره یک سوال پرسیده میشود. اینکه: «ROI یا بازده سرمایه گذاری چقدر است؟» به بیان ساده یعنی اینکه اگر امروز ما n میلیون تومان به شما بدهیم بعد از مدتی چند برابرش را به ما بر میگردانید؟
این یک ابزار مناسب است که سال های سال در نظامهای اقتصادی دنیا به عنوان یک خطکش و سنجه برای ارزیابی عملکرد سرمایه گذاری به کار گرفته میشود. امور مالی به صورت کلی بر نحوه مدیریت پول یا منابع مالی تمرکز دارد. برای این منظور، حسابداری، با هدف فراهم آوری اطلاعات مالی دقیق و قابل اعتماد و تجزیه و تحلیل این اطلاعات برای توسعه پایدار سازمان ها و شرکت های مختلف اهمیت فراوانی دارد. وجود اطلاعات دقیق، اعتماد برانگیز، به موقع و مربوط به فعالیت های اقتصادی نه تنها لازم بلکه حیاتی است. نکته مهم این است که از میان انبوهی از اطلاعات باید بتوان اطلاعات درست را استخراج کرد و برای استفاده کنندگان معنا نیز داشته باشد تا بتوانند آن را به درستی درک کنند و بر اساس آن تصمیم گیری کنند.
وجود این نظام اطلاعاتی و سنجه ها (حسابداری) در سازمان هاست که مدیرانش را وادار می کند تا از کارآفرینان درون سازمانی یا استارتاپ ها بپرسند نرخ بازگشت سرمایه چقدر خواهد بود؟ در واقع مدیران یک ابزار مشخص در دست دارد که با آن سال ها کار کرده اند و در نتیجه در مواجهه با هر پروژه ای که منابع لازم داشته باشد از آن استفاده می کنند.
بنابراین، این سوال نادرستی نیست اما نکته مهم این است که جای پرسیدن این سوال، اشتباه است. این سوالها را در پروژه های معمول و مشخص و شناخته شده مانند ساختمانسازی، سد سازی، استخراج نفت، و غیره گرفته تا پس انداز در بانک و خرید ملک و ارز و سهام می توان پرسید. اما در پروژه های نوآوری پرسیدن این سوال یک اشتباه کشنده است. به چند دلیل:
دلیل اول اینکه، نرخ بازگشت سرمایه را در پروژه ها و کارهایی که قبلا بارها و بارها انجام شده اند و سیر تا پیازشان را دقیق میدانیم میتوان محاسبه کرد. چرا که داده مالی به اندازه کافی برای ساخت یک پیش بینی نسبتا دقیق از آینده داریم. اما در پروژه های نوآوری که نمی دانیم قرار است در نهایت به کجا برسد و چه از آب در بیاورد و تا حالا هم مشابه اش را انجام نداده ایم داده ای نداریم.
دلیل دوم اینکه، پرسیدن این سوالات از یک کارآفرین، زمانی که ایدهاش را مطرح می کند، در ابتدای راه کارآفرینی، او را وادار می سازد تا در زمانی که کمترین داده ای را در اختیار دارد، پیش گویی عددی را ارائه کند که ۹۹.۹۹٪ نادرست است.
نوآوری به حسابداری متفاوتی نسبت به پروژههای تجاری دیگر نیاز دارد. پروژههای کسبوکار رایج، برنامه های کاری را اجرا میکنند و این کار را در محیطهای نسبتا شناختهشده انجام میدهند و سنجه هایی دارند که برای اندازهگیری عملکرد خود سال ها روی آن ها کار کرده اند. مثلا در یک پروژه ساخت و ساز، تعداد طبقاتی که در هر بازه زمانی مشخص ساخته میشود یک سنجه کلیدی عملکرد برای پیشرفت آن پروژه است.
راه حل چیست؟
ما به روشی نیاز داریم تا بتواند ارزش نوآوری را به درستی حساب کند. متاسفانه چنین روش ها و ابزاری در ساختار امور مالی و حسابداری شرکتی وجود ندارد. یکی از مهم ترین مفاهیم مطرح شده در لین استارتاپ «یادگیری معتبر» یا Validated Learning است. این مفهوم توسط اریک ریس نویسنده کتاب لین استارتاپ در سال ۲۰۱۱ مطرح شد. به گفته او، یادگیری معتبر یک واحد اندازه گیری پیشرفت است و میزان آموخته هایی را از نتیجه امتحان کردن یک ایده و سپس اندازه گیری آن در مواجهه با مشتریان احتمالی با هدف اعتبارسنجی اثراتش روی مشتریان بدست آمده توصیف می کند.
نکته مهم این است که یادگیری معتبر باید قابل اندازه گیری (quantifiable)، بر اساس داده هایی مانند درآمد، تعامل با مشتریان، و بازخورد مشتریان باشد. نتیجه آن، یک یادگیری مبتنی بر شواهد و عملی است و منجر به پیشرفت واقعی محصول در هر تکرار میشود. بنابراین، استفاده از مفهوم یادگیری معتبر در پروژه های نوآوری و استارتاپی
به عنوان یک سنجه و واحد پیشرفت کار می تواند راهگشا باشد.
اینجاست که حسابداری نوآوری وارد میشود. اگرچه ممکن است در ظاهر خیلی حوصله سر بر به نظر بیاید اما برای ایجاد تحول حقیقی در سازمان ها از راه نوآوری باید روش های حسابداری آن ها برای پروژه های نوآوری هم تغییر کند. مدیران سازمان ها باید امور مالی را با تمام بخشهای دیگر شرکت شان همسو کنند تا از کشف و رشد ایدههای نوآورانه حمایت کنند. این روش جدید که روش مناسبی برای ارزیابی نوآوری است «حسابداری نوآوری» نامیده میشود که با حسابداری شرکتی معمول متفاوت است. در واقع حسابداری نوآوری راه هایی را برای پیشرفت پروژه های نوآوری با استفاده از سنجه های کلیدی عملکرد نشان می دهد.
چرا حسابداری نوآوری؟
پروژههای نوآوری به دنبال مدلهای کسب و کار پایدار در یک محیط با عدم قطعیت زیاد هستند و اما چون خط کش و سنجه های ارزیابی مناسب را در اختیار ندارند اغلب به سمت استفاده از سنجه های مشابه در پروژههای تجاری معمول سوق داده میشوند. به دلیل طبیعت مختلف پروژهها، شرکتها باید هر دو فعالیت (پروژه های نوآوری و پروژه های معمول) را تا حد امکان تفکیک کرده و یک مجموعه مناسب از سنجه های مناسب برای پروژههای نوآوری توسعه دهند.
حسابداری نوآوری اساساً بر مدیریت سه فعالیت کلیدی تمرکز دارد:
۱. تصمیمگیری سرمایهگذاری در محصولات متفاوت در مراحل متفاوتی از سفر نوآوری و تضمین این که مقادیر مناسبی سرمایه گذاری میشود.
۲. ردیابی و سنجش موفقیت پروژه های نوآوری خاص که به تصمیم گیری سرمایه گذاری یا عدم سرمایه گذاری در پروژهها کمک می کند.
۳. ارزیابی تاثیر نوآوری بر کل کسب وکار و تعیین این نکته که آیا شرکت به اهداف نوآوری و پورتفولیوی خود رسیده است.
حسابداری نوآوری را باید در سطوح مختلفی انجام داد.
حسابداری نوآوری برای تیمی به کار می رود تا فرضیه ی مشخصی را آزمایش کند. اطلاعات به دست آمده به مدیران اجرایی کمک می کند تا دربارهی افزایش سرمایه گذاری در پروژه های خاص تصمیم بگیرند. به موازات گرفته شدن تصمیمات بر اساس فرایند مدیریت نوآوری، داده ها و اطلاعات می توانند بر استراتژی نوآوری تاثیر بگذارند. این تأثیر زمانی اتفاق می افتد که مدیران مشارکت خالص سرمایه گذاری در نوآوری را در پورتفولیوی کلی محصولات شرکت ارزیابی می کنند.
برای این کار، سه نوع شاخص کلیدی عملکرد وجود دارد که هر شرکت باید برای نوآوری مدنظر داشته باشد:
۱. شاخصهای کلیدی گزارشی که به روش نوآوری مربوط می شوند. این ها بر تیمهای محصول، ایدههایی که ارائه می کنند، آزمایشهایی که انجام میدهند و پیشرفتی که از ایده به گسترشپذیری می کنند تمرکز دارد.
۲. شاخصهای کلیدی حاکمیت شرکتی که به مدیریت نوآوری مربوط می شوند. در اینجا تمرکز بر روی کمک به استارتاپ جهت تصمیم گیری آگاهانه سرمایه گذاری بر اساس شواهد و مراحل نوآوری است.
۳. شاخصهای کلیدی عمومی به استراتژی نوآوری مربوط می شوند. در اینجا تمرکز بر روی کمک به استارتاپ است تا عملکرد کلی سرمایه گذاری های خود در نوآوری را در قالب تصویر بزرگتر کسب و کاری خود ارزیابی کند.
همانطور که اشاره شد، برای اینکه میزان عملکرد و پیشرفت پروژه های نوآوری را بسنجیم به روش های نوآورانه ای نیاز داریم. حسابداری نوآوری ابزاری مفید و مناسب برای پاسخ به این نیاز است و توجه به شاخص های کلیدی اشاره شده در بالا هر استارتاپ یا واحد نوآوری درون-سازمانی می تواند درک کند آیا منابعش را در مسیر درستی دارد هزینه می کند یا نیاز است که چرخش( Pivot ) کند و راه دیگری را بپیماید.
دیدگاهی بنویسید