مهاجرت پدیدهی رایج و در عین حال عجیبی است. عجیب بودن آن به این دلیل است که عموماً میل به مهاجرت بسیار بالاست، ولی برنامهریزی و اقدام به مهاجرت با اختلاف قابل توجهی کمتر از آن هستند. بر اساس آمار معتبر منتشر شده از سوی رصدخانهی مهاجرت ایران این دو نرخ در جهان دارای شکاف عمیقی هستند (حدود ۷۰۰ میلیون تمایل به مهاجرت دارند ولی تنها چند ده میلیون نفر برای آن برنامهریزی و اقدام میکنند). در کشورهای کمتر توسعهیافته، این نرخها کمی متفاوت است. گرچه نرخ میل به مهاجرت در ایران در مقایسه با متوسط جهانی همیشه در حدود دو برابر بوده است، اما نرخ برنامهریزی و اقدام به مهاجرت در ایران، به دلایل بسیاری از جمله مشکلات ویزا، غریبگی عمومی با زبان انگلیسی، ضریب برابری ارزش واحدهای پولی و …، همواره کمتر از متوسط جهانی آن بوده و هست. نکتهی کمتر عجیب این مطلب این که در چنین کشورهایی میل به مهاجرت مجدد در میان افرادی که یک بار سابقهی مهاجرت داشته و به هر دلیلی به میهن خود بازگشتهاند، خیلی بالاتر از متوسط جهانی است. هدف من از این نوشتار کوتاه، تنها گشودن باب یک سلسله متن آتی است، در صورت استقبال مخاطبان و خواست مسئولان این رسانه و نشان دادن ابعاد مختلف فردیِ مهاجرت، به عنوان یک پدیدهی اجتماعی و معرفی نهادهای اجتماعی متخصص در این حوزه و فعالیتهای آنان در ایران.
?
از طرفی هر فرد مهاجر در کشور مقصد دچار یک شوک فرهنگی اجتماعی میشود. بیشتر کولونیهایی که از مهاجران در مناطق مختلف تشکیل میشود برای شبیهسازی یک نمونهی کوچکتر از جامعهی مبدأ در کشور مقصد و فائق آمدن بر شوک فرهنگی ناشی از مهاجرت است. برای همبند شدن (integration) با جامعه به همراهی و برنامههای عمومی دولتها نیاز است. از جمله اقدامات در راستای همبندسازی مهاجران با جامعهی مقصد میتوان به برگزاری دورههای آموزشی فرهنگی، قوانین و مقررات و … یا ارائهی تسهیلات و امکانات ویژهی این افراد اشاره نمود. کشورهای مهاجرپذیری مانند سوئد این طرحهای آموزش عمومی را برای تمامی کمپهای اسکان پناهجویان بیش از سایر کشورها اجرایی کردهاند. نکتهی مهم در رابطه با این شوک فرهنگی این است که با گذشت زمان در افراد برطرف یا کمرنگتر میشوند. اما از طریق روشهایی که عموماٌ بر مبنای شبکهسازی هستند، نه تنها سرعت این همبندسازی بالاتر میرود، بلکه باعث ایجاد و شکلگیری ایدههای جدید در کشور مقصد میگردد.
شوک فرهنگی بعد از مهاجرت برای افرادی که پس از مهاجرت به کشور خود بازمیگردند، دو برابر آسیب به همراه دارد. چرا که اولاً این افراد برای بار دوم با این شوک مواجه میشوند و ثانیاً این بار شوک فرهنگی در مواجهه با فرهنگ زادگاه خودشان است. همبندسازی این افراد با جامعهی مقصد جدید (مبدأ واقعی) بسیار حیاتی و لازم قلمداد میشود. یکی از سنگینترین فشارهای روانی بر سر مهاجران بازگشته به ایران عبارت است از شنیدن مداوم و روزانهی سوال تکراری «چرا برگشتی؟» به گونهای که از پاسخ دادن آن نه تنها خسته میشوند که بعضاً بارقههایی از سرخوردگی توأم با «خود بازنده پنداری» را هم در ایشان القا میکند، تا جایی که اندیشهی مهاجرت مجدد در ذهن ایشان – حتی به صورت یک فکر خام – کاشته میشود.
به قلم: سیاوش خالدان
رئیس هیات مدیره موسسهی ایراننالج
دیدگاهی بنویسید